اگر مردم حکومتو سرنگون کنن، چی؟ !
سعید مدانلو

اول اینکه، مردم! اگر به هر″دلیلی″ میرین تظاهرات، زنده باشین، ولی ″مرگ بر جمهوری اسلامی″ و به خیابون ﺁوردن ″امام مقوا″ و ﺁتیش زدنش هم توی برنامه تون بیشتر بگنجونین. میگن، یک کمی که نه، خیلی بهتره! تازه، امام مقوا رو هم نمیتونن از دستتون بگیرن، کار خودشونه! دوم اینکه اگه میرید ″رای″ بدین اونهم به تصمیم خودتونه، از من می پرسین به هوای ″رای″ دادن برید بیرون! دم در خونه و خیابون؟ نترسین تا اینجا کاریتون ندارن، یه تیکه مقوا هم لای کاغذ بپیچید بگیرید دستتون که مثلاً شناسنامه تونه! روی این حساب که قوای انتظامی و سایر لات و لوتهای اسلامی ناگزیرن توی پوزیشن حفظ ﺁرامش برای ″روز انتخابات″ قرار داشته باشن، تا مملو از جمعیت شدن خیابونها و مراکز رای نمیتونن خطر چندانیو متوجۀ ″جماعت رای دهنده″ کنن. حالا که همه جای شهر پرِجمعیت شد، چه کسی دوست نداره زیر صندوقهای رای جمهوری اسلامی بزنه؟ این خودش یه جور رای دادن مردم به جمهوری اسلامی نیست؟ چه کسی دوست نداره رای شو به جمهوری اسلامی اینطوری بده؟ خب برید ″رای″ خودتونو به جمهوری اسلامی بدین! وقتی میتونین میلیونی برین ″رای″ بدین. وقتی حکومت اسلامی از صدر تا ذیل ترسیده تر و پراکنده تر و هول شده تر از زمان ″ضد عاشورای٨٨″ هست. به نظر میرسه روز ″انتخابات″ جمهوری اسلامی، می تونه به روزِ رای محکومیت دادنِ مردم به ″انتخابات″ و بقیه بساط حکومت معتفن اسلامی تبدیل بشه.
 
حالا، شاید هم نشد! میگن، ایندفه نشد دفه دیگه میشه. تا اینطوریها نشه که کار مردم با این حکومت پیش نمیره. ضمناً یک توصیۀ احتیاطی! به هر بهانه ای که میرین تظاهرات، اول یک تیم برانکار با وسایل لازم و کمکهای اولیه میتونه فکر خوبی باشه. پشت سرش بلکه لازم شد مردم برن چندتا بیمارستانو مرکز دارویی و درمونگاه رو تو کنترل خودشون بگیرن. بالاخره اینجوریه دیگه! این چیزها میتونه پیش بیاد. اینو محض احتیاط گفتم. خیلی اتفاقها میتونه بیفته. اینکه چه اتفاقی میتونه بیفته بستگی داره یک عده مردم سرچی با هم متحد بشن. مثلاً بستگی داره که کارگر جماعت سرچی متحد بشه. یه مجمع عمومی ای، یه شورایی، یه کنترل کارخونه ای. اونهایی که قراره سرنوشت مردم این مملکت رو از نکبت روزافزون حکومت اسلامی خارج کنن همونهایی هستن که قراره این کارها رو به انجام برسونن. این جور موقع ها که می شه، سندیکا بیشتر به درد نگه داشتن نظم سرمایه داری توی کارخونه ها میخوره. روی این حساب مجبوره بره پای داشتن هوای حکومت سرمایه. سرپا نگهداشتن حکومت سرمایه از طلب حقوق کارگر براش مهمتر میشه. چون اگه نظم سرمایه داری نباشه، دیگه سندیکا معنی نداره.
 
این جنبش تو وجودش این هست که بره داغ بشه. سر هرچیزی احتمال داغ شدنش هست. اصلاً زمان رفسنجانی حسابی داغ شده بود. ولی خب هنوز دست و پاشو جمع نکرده بود. منتها اثرات داغ شدنش مدتها تو زمان خاتمی تو شمال و جنوب و شرق و غرب مملکت بود. سر مشکل تلفن شهری و یا اینکه فلان اصلاح طلب نتونسته بره مجلس، مردم میریختن حوزۀ علمیه و خونه ملا و ساختمون دادگستری و بانک ﺁتیش میزدن. حالا، امروز داغ بشه، فردا بشه بازهم بستگی داره، می شه کاریش کرد زودتر داغ بشه. بالاخره راهیه که باید بره. هرچی دیرتر بره پای کندن قال قضیه، بیشتر بدبختی و نکبت، بار زندگیش میکنن. دستی دستی فقیر و فقیرترش میکنن. دستی دستی به هرنکبت زمینی و ﺁسمونی مبتلاش می کنن. ازش لات و لوت بیرون می کشن می برن بسیج. لمپنیسم اسلامی با تمام قدرتِ ممکنش میاد وسط برای دفاع از حکومت اسلامی. همه دول دنیا زور میزنن همین لمپنها رو ببرن پای حکومت نیمه اسلامی نیمه ملی. منتها همشون توش موندن، نمیدونن چیکار کن. نمیتونن اینکار رو به انجامش برسونن. احمدی نژاد و مشایی از توی حکومت اومدند زرنگی کنن یک عالمه نمک ادویه ″ملّی″ توی ﺁش ولایت ریختند و چندتا شکلک هم برای ولایت فقیه در ﺁوردن بلکه مردم بکِشن طرفِ ″لبخند ژوکوند وسط حکومت ولایت″، کارشون نگرفت، ﺁششون ته دیگ گرفت به ضخامت ﺁجر به سیاهی بیرق اسلام. منتها نتیجه اش این بود که دیگ ﺁش امام زمان مثل یه نارنجک شیش پر وسط معرکه ولایت و توابع منفجر شد. شش تا تیکه شون کرد. حالا میرن که بیشتر تیکه تیکه بشن. نتیجۀ دیگۀ سیاستِ احمدی نژاد و مشایی این شد که کارت سبزها رو هم سوزوند. کاری رو که ″تیم احمدی نژاد″ کرد کاری بود که اصلاح طلبا و سبزا هرگز نتونستن برن پاش و کارتشو رو کنن. اونها بابت ″ملّی″ بودن و ناز و غمزه اومدن برای ″ﺁقا″ جلوی جماعت سران سبز و اصلاح طلب کارشون یکِ بین الملل بود! بخشی از سران اصلاح طلب حکومت رو پرت کرد به طرف اصولگراها و بیشتر از گذشته انداختشون تو چنبرۀ ولایت فقیه. بخش دیگرشون که حاضرن ریش اسلامشونو عنّابی ترکنن هم به اروپا و ﺁمریکا جهیدن. حالا از ″شاهزاده رضا پهلوی″ بگیر تا بقیه ملّیون و ریز و درشت براشون کمین نشستن اینجا. کم کم ″ﺁخوندهای خوب″ هم پشت سرشون راه می افتن میان فرنگ ″پناهندگی سیاسی با جایزه″ میگرن.

همون اول کار دوم خرداد منصور حکمت گفته بود همه اینها از توده ای و اکثریتی بگیر تا جبهه ملی و انواع ملی مذهبی قدیم و جدید و ازحکومت بیرون پریده میرن از زیر پرچم ملی گرای پیروِ سیاستِ غرب سر در میارن و شناسنامه شون یکی میشه که الان پروسه اش داره تکمیل میشه. همون موقع حرفش این بود که جنبش مردم داره گام به گام میره طرف سرنگونی حکومت، سران دوم خرداد و نیروهایی سیاسی ای که ازشون حمایت میکنن میخوان گام بگام برن جلو! حکومتو ″اصلاح″ کنند. حالا همه میبینن که این لباسها هرچی هم که بخوان گشادتر بدوزنش نه به تن جنبش مردم میاد، نه به قد و قواره و اندازۀ بدنش میخوره .

بزرگترین موفقیتی که توی این اوضاع میتونه نصیبِ رضا پهلوی بشه اینه که یکی چندتا از ملاهای تیپ صانعی و خیلیهای دیگرِشون که فعلاً حسابی خف کردن و صداشون در نمیاد در بیان بگن: رضا پهلوی هم ﺁدم بدی نیست مثل باباش ″ظالم″ نیست. شنیدین ﺁیت الله هایی که گوشۀ عزلت گزیدن و فقط دعا میخونن و مناجات میکنن از خدای ربّی تعالی چی مسئلت دارن؟ ﺁرزوی وضعیتی مثل زمان شاه رو میکنن. رضا پهلوی هم روی این موضوع حساب باز کرده. چرا ملاهای خف کرده ﺁرزوی زمان شاه رو میکنن؟ چون فکر میکنن درسته که زمان شاه مردم براشون تره هم خورد نمیکردن ولی خوبیش این بود که از طرف حکومت شاه رسماً ﺁدم حسابی به حساب می ﺁمدن و روزگارشون میگذشت. حالا چی؟ ﺁیت الله های عزلت گزیده فکر میکنن اگه این حکومت به دست مردم سرنگون بشه، چی براشون پیش می ﺁد؟ سرِ دین و مذهب و دم دستگاهاش چه بلایی ممکنه بیاد؟ کارِ بساط حوزه علمیه و انبارها و خروارها رساله و فقه و ادعیه و بقیه مزخرفات به کجا میکشه؟ قم چه شکلی میشه؟ اینها همه با هزار کابوس دیگه فکراییه که ﺁیت الله های به عزلت خزیده رو شب و روز ﺁزار میده. اونها فکر میکنن خوشی سی و دو سه سال حکومت کردن به یه همچین عاقبتی می ارزید؟

خلاصه مردم میرین تظاهرات، امام مقوا و فندک یادتون نره !
 
دوازدهم فوریه ٢٠١٢